حس دوست داشتن و مسئولیت پذیری
نوشته شده توسط : مریم هاشمی
 

ما از عشق طوری سخن می‌گوییم که انگار چیزی یگانه و یکپارچه است؛ اما عشق از دو وجه خیلی متفاوت تشکیل شده است: دریافت عشق و عشق ورزیدن. ما باید زمانی ازدواج کنیم که آماده انجام عشق ورزیدن باشیم و از وابستگی شدید و نیاز غیر طبیعی خود به دریافت عشق آگاه باشیم! ما در حالی رابطه‌ها را آغاز می‌کنیم که تنها درباره دریافت عشق می‌دانیم و افسانه‌ها ساخته‌ایم!

بچه‌ها اینطور برداشت می‌کنند که انگار پدر و مادر، بی‌چون و چرا در خدمت آنان هستند! فقط برای راحتی، راهنمایی، سرگرمی، غذارسانی و تمیز کردن آنها و در عین حال خودشان هم همیشه سر حال می‌مانند! ما این فکر و نیاز به عشق را، با خود به بزرگسالی می‌بریم؛ وقتی بزرگ می‌شویم دلمان می‌خواهد دوباره همان تر و خشک کردن‌ها و لوس کردن‌ها توسط دیگری بازسازی شوند! در کنج ذهنمان، معشوقی را تصور می‌کنیم که نیازهایمان را پیش‌بینی می‌کند؛ قلبمان را می‌خواند؛ از خودش بخاطر ما می‌گذرد و همه چیز ما را بهتر می‌کند.

این به نظر رمانتیک می‌رسد در حالی که صرفاً طرح اولیه اتفاقات بد و یک رابطه پر دردسر است! دیدگاه رمانتیک انتظار دارد که عشق و هم آغوشی به هم وصل باشند. ما زمانی به درستی آماده ازدواج هستیم که آن قدری قوی باشیم تا بتوانیم زندگی همراه با ناکامی یا دوست داشته نشدن را بپذیریم و بتوانیم توانایی عشق ورزی را در خود تقویت کنیم.

مطلب بالا برگرفته از کتاب سیر عشق از آلن دوباتن.


همه ما دوست داریم که دوست داشته شویم مورد تایید باشیم و ما را تحسین کنند اما مشکل از جایی شروع می‌شود که عده‌ای تمام احساس ارزشمندی و حس خوب نسبت به خودشان را هم وابسته به دوست داشته شدن توسط دیگران می‌کنند! چون این نیاز آنها در کودکی پاسخ داده نشده یا با ترس، تحقیر، باج‌گیری، طرد شدگی‌ و اضطراب پاسخ داده شده و آنها دلبستگی‌های ایمنی را با والدین خود تجربه نکرده‌اند و اکنون این نیاز را به شدت از دیگران طلب می‌کنند!

آیا شما ترجیح می‌دهید در برابر شما احساس مسئولیت کنند یا شما را فقط دوست داشته باشند؟ آیا اینکه کسی در برابر شما احساس مسئولیت کند؛ نوعی دوست داشتن محسوب نمی‌شود؟ آیا کسی که نیاز افراطی شما را به عشق پاسخ می‌دهد اما در برابر شما احساس مسئولیت نمی‌کند؛ شایسته دوست داشتن است؟

آیا کسی که به شما محبت می‌کند اما از شما در برابر این محبت، باج می‌گیرد و یا از شما طلبکار است که باید چنین و چنان باشید تا شما را دوست بدارم؛ شایسته دوست داشتن است؟ آیا عشق تنها یعنی هماغوشی و یک رابطه هیجانی؟ اصلا چرا باید به هر قیمتی، دوست داشتنی باشیم؟!

این مطلب را بخوانید: مشاوره خانواده چیست؟

 چرا قدیما انقد زندگی کردن و فهمیدن سخت نبوود!! زندگی رو خودمون جهنم کردیم و مریض شدیم بعدش مجبور شدیم بریم دکتر روانشناس یا مشاوره بشیم...که مریضهایی که زندگیشونو جهنم کردن درست کنیم! ولی واقعا اینو نمیدونم چرا قدیما با وجود اینکه هیشکی نمیفهمید عشق درست و غلط چیه و مسئولیت تعریف درستش چیه! ولی زندگیا انقد صفا داشت ،دوست داشتن ها واقعی بوود...اگه تونستیم یه جواب بسیار ساده براش پیدا کنیم مطئنا اون وقت میتونیم مثل اون وقتا زندگی سالمی از این نظر داشته باشیم.

منبع: خانواده خوب 





:: بازدید از این مطلب : 445
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 6 بهمن 1399 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: