چرا نباید مشکلات خود را در بیرون از خود جستجو کنیم؟
نوشته شده توسط : مریم هاشمی

هر مشکلی که در بخش‌های فردی، ارتباطی و شغلی برای شما پیش می‌آید ناشی از تله‌ها نیست مگر اینکه برگرفته از الگوهای رفتاری تکرار شونده، عمیق و پایدار درونی باشد و به شما هیجانات منفی شدید بدهد! مثلا همیشه از کار اخراج می‌شوید یا با افراد ناسالم و غیرمتعهد دوست شده یا ازدواج می‌کنید! همیشه تحت تحقیر، ظلم و ‌آسیب قرار می‌گیرید بدون اینکه عملاً خود را از آن رها کنید! یا اینکه همیشه دلبسته افرادی می‌شوید که شما را کنترل و وابسته می‌کنند یا به شما خیانت می‌کنند یا شما را در تنهایی و بی‌خبری می‌گذارند!

یا اینکه شدیداً ترس از دست دادن، ترس، بیماری و شکست دارید. از انتقاد، شدیداً ناراحت می‌شوید و خودتان را عمیقأ آدم بی‌ارزش و پر از نقص می‌دانید! یا اینکه گرفتار اعتیاد به مواد مخدر، الکل و اعتیاد به روابط جنسی و... هستید! با واقع‌بینی و رفتار مسئولانه مشکل دارید! احساسات بد و رنج‌های خود را سرکوب یا فراموش می‌کنید! یا اینکه از همه توقعات خارج از حد دارید! انتظار دارید همه در خدمت شما باشند و عقاید مطلق و انعطاف ناپذیری در مورد آدمها، دیگران و دنیا دارید که زیاد باعث دردسرتان می‌شود! با پذیرش تفاوتها و سازگاری با آدمها و شرایط مختلف، مشکل دارید! زیاد رفتار غیرقابل پیش‌بینی دارید و نمی‌توانید هیجانات خود را عاقلانه ابراز یا مدیریت کنید.
 

مثال‌ها و نمونه‌ها


مثال‌ها و نمونه‌ها زیاد است. طبق الگویی که گفتم مشکلات ناشی از تله‌ها را شناسایی کنید اما اگر باز خودتان به تنهایی نتوانستید؛ به یک طرحواره درمانگر حاذق مراجعه کنید چون این بخش، که کدام یک از مشکلات فعلی‌تان، با تله‌ها نسبت دارد؛ بسیار مهم است. بعد که متوجه شدید این مشکل یا مشکلات شما طبق یک الگوی تکرار شونده، عمیق و پایدار ادامه دارد؛ حالا وقت آن است که آثار و عوارض آن را در خودتان پیدا کنید و همچنین نقش خود را در تکرار و تداوم آن مشکلات پیدا کنید و یا بنویسید. این بخش، بسیار مهم است و نیاز به خودکاوی، خودآگاهی و خودکنترلی دارد.

اما مشکل وقتی بیشتر می‌شود که شما دنبال علت این مشکلات در بیرون از خود باشید مثلا همیشه به شما خیانت می‌کنند و روابط ناسالمی دارید اما می‌گویید علت این بوده‌ که کسی من را دوست ندارد‌ یا باید آنها را وابسته کنم اگر هم می‌گویید مشکل از من است می‌خواهید بگویید من همینم که هستم و خوب نمی‌شوم و همه با من مشکل دارند پس افسرده و بیمار می‌شوید و احساس بدبختی و درماندگی می‌کنید. تشخیص درست مشکل و علت آن، بخش مهمی از خود راه‌حل مشکل است.

 

تفسیر اتفاقات


ما اکنون بزرگسال هستیم و می‌توانیم اتفاقات را به گونه‌ای تفسیر کنیم که به ما آسیب کمتری برسد. مثلا اگر از والدین خود بی‌توجهی ببینیم می‌توانیم توقع خود را از پدر و مادری که ظرفیت دانایی و مهربانی آنها را می‌شناسیم کمتر کنیم. اما اگر ما در کودکی هم دچار این بی‌توجهی و بی‌مهری شده باشیم چون توانایی تعقل و تفکر بالغانه امروز را نداشته‌ایم تفسیر کرده‌ایم که حتما ما آدمهای بد‌ و نالایقی هستیم! به همراه این تفسیرهای غلط، حتما هیجانات منفی هم وجود دارد و اینها اینقدر از کودکی تکرار می‌شوند که تبدیل به الگوهای ذهنی و باورهایی محکم می‌شوند. باورهایی که توسط آنها خودمان را تعریف می‌کنیم؛ به دنیا نگاه و با دیگران ارتباط برقرار می‌کنیم

به این الگوهای هیجانی و شناختی که از دوران کودکی و رشد، در ذهن و باور ما شکل گرفته و به ما آسیب می‌رسانند؛ طرحواره یا اصطلاحاً تله می‌گویند. این تله‌ها خصوصیات عمومی مشترکی دارند و با روشهایی تقریبا مشابه تکرار می‌شوند. در ضمن هیجانات خاصی مثل ترس و اضطراب، خشم و ناراحتی، ناامیدی و افسردگی، حقارت و خجالت و... نیز به همراه دارند. اما هر چه هستند چون از کودکی برای ما آشنا هستند؛ ناخودآگاه می‌خواهیم آنها را همچنان تکرار کنیم. مخصوصا زمانهایی که در روابط پر تنش عاطفی قرار داریم یا اتفاق ناگواری برای ما رخ داده یا در یک موقعیت و چالش هیجانی هستیم

تله‌ها، آدمها و اتفاقات مشابه را به سوی شما می‌کشاند؛ در واقع شما بسوی آنها می‌روید! آدمها و اتفاقاتی که اتقاقا نماینده تله‌های شما هستند و باعث می‌شوند تله‌های شما تکرار شوند! گاهی هم شما با رفتارهایی در جهت تایید و تکرار تله‌ها، عمل می‌کنید! مثلا وقتی دچار تله_رهاشدگی هستید باور ندارید که می‌توانید روابط امن و باثباتی داشته باشید و فکر می‌کنید نهایتا طرد می‌شوید! پس یا وارد روابط بی‌ثباتی می‌شوید مثلا وارد ارتباط با فردی می‌شوید که هر روز به شما خیانت می‌کند یا به شما محبت نمی‌کند یا همیشه افراد متاهل را که نمی‌توانند با شما ازدواج کنند را انتخاب می‌کنید یا برعکس رابطه پایدار خود را با این فکر که حتما من را ترک می‌کند یا به من خیانت می‌کند خراب می‌کنید!

پس هم آگاهی از وجود تله‌ها مهم است و هم اینکه بدانم آنها چگونه در کودکی توسط والدین یا شرایطی که داشته‌ام شکل گرفته‌اند و چگونه من تا اکنون با روابط و رفتارم آنها را تکرار کرده‌ام. این آگاهی باعث می‌شود افکار و رفتارم در جهت تغییر و توقف تله باشد؛ نه در جهت تایید و تداوم آن. منبع





:: بازدید از این مطلب : 434
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 1 اسفند 1399 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: