وقایع ناگوار را نادیده بگیریم یا خیر؟
نوشته شده توسط : مریم هاشمی

روانشناسی غیر علمی، ما را تشویق به ندیدن واقعیت‌ها و اتفاقات ناگوار، فرار از احساسات منفی و اجتناب از اطلاعات می‌کند! اما این اطلاعات چقدر غیرمهم و غیرلازم هستند؟ اتفاقات و اطلاعات، به خودی خود، به ما آسیب نمی‌‌زنند یا دست کم، این همه آسیب‌زا نیستند؛ بلکه تفسیر و استفاده‌ای که از آن‌ها می‌کنیم ممکن است آسیب‌زا باشد.

جهان بیرون، هرگز خودش را با افکار من تنظیم نمی‌کند! مسائل من نیز با فکر نکردن، محو نمی‌شوند‌ و اتفاقاً هر چقدر ما سعی کنیم به چیزی فکر نکنیم بیشتر در ذهن ما تکرار می‌شود و تاخیر نیز در حل مسئله یا فرار از واقعیت، کار را برای ما سخت‌تر می‌کند!

در رویکرد مقابله‌ای کنترل و سرکوب، ما می‌خواهیم علت‌ها را حذف کنیم تا دچار احساسات و افکار منفی نشویم! چون سلامت روانی را در این می‌دانیم که مطلقاً هیچ حس بدی در ما نباشد! شما شاید بتوانید در جهان بیرون، تنها چیزهایی که البته تحت کنترل شماست را حذف کنید؛ اما نمی‌توانید این رویکرد حذف و کنترل را برای جهان درون هم استفاده کنید!

ما موجوداتی هستیم با گذشته و تاریخچه‌ و با خاطرات و تجربیاتی... شما نمی‌توانید محتوای فکری، احساسی و هیجانی اینها را در خودتان حذف کنید؛ چه بسا سرکوب و کنترل، آنها را شدیدتر می‌کند و از میان خواب‌ها و اعمال ناآگاهانه‌ی شما سر بر می‌آورند!

پرداختن به مصرف الکل، مواد مخدر، قرص‌های روانگردان، رفتار خودکشی، افسردگی، حملات اضطرابی، اعتیاد به روابط جنسی، توهم مثبت، خوش خیالی و... اینها نمونه‌هایی از رفتارهای کنترلی است‌ که نتایجی جز بیماری، اجتناب از واقعیت و عدم روبرو شدن با مسائل نخواهند داشت.

این روش‌های کنترلی می‌خواهند بگویند اصلا قبل از اینکه دچار رنج و ناراحتی شوی، علت را حذف کن! اما شما چقدر کنترلی بر حذف و تغییر عوامل درونی و بیرونی ناراحتی خود دارید؟ این حذف و کنترل‌ها چه هزینه‌ها و تبعاتی برای شما به همراه دارند؟ به اینها خوب فکر کنید.

مشکلات روانشناختی ما، زمانی شروع یا تشدید می‌شوند که می‌گوییم من نباید بترسم! من نباید گریه کنم! من نباید الان دلتنگ کسی که مرا ترک کرده باشم! من نباید احساس تنهایی کنم! این نبایدها ناشی از نپذیرفتن واقعیت و روبرو نشدن با احساساتتان است و به این منجر می‌شود که شما واکنش‌های هیجانی انجام دهید تا احساس رنجتان را هر طور شده، رفع و در واقع، سرکوب کنید!

مثلا برای اینکه احساس تنهایی نکنید؛ با هر کسی از راه رسید یا دل بستید؛ ازدواج می‌کنید! برای اینکه احساس دلتنگی نکنید؛ وارد رابطه جایگزین می‌شوید! چون احساس بیهودگی و بی‌ارزشی می‌کنید یا چون از مشکلی در رنج هستید؛ به سمت اعتیاد و مصرف مشروبات الکی می‌روید! یا چون به شما خیانت شده و خشم دارید؛ شما هم با خیانت جبران می‌کنید! یا چون ترس از شکست دارید؛ هیچ کار جدیدی را شروع نمی‌کنید!

در تمام این حالات، شما شاید موقتا آن احساس رنجتان را خفه کنید که فقط حس نشود؛ اما چون رفتار شما هیجانی و بر اساس انواع اجتناب صورت گرفته است؛ سالم، مسئولانه و عاقلانه نیست. پس هم از آسیب جلوگیری نمی‌کند و هم شما را به نتایج درستی نمی‌رساند! وقتی احساساتتان را نپذیرید؛ از آنها کوه می‌سازید و‌ به آنها دامن می‌زنید؛ پس شدت و مدت آنها، زیاد و خارج از کنترل می‌شود! مثلا یک غم طبیعی را تبدیل به افسردگی می‌کنید!سوالات قبل ازدواج 

حتی ممکن است وارد توهمات مثبت شوید تا با افکار جادویی، احساس رنجتان را تسکین دهید! ممکن است در کنترل خرافه یا اشخاصی که شما را مسخ کنند قرار بگیرید تا احساس رنجتان حذف شود! اما هیچ راهی جز پذیرش واقعیت و احترام به حقیقت، شما را به صلح و سازگاری نمی‌رساند! وقتی واقعیت‌های خودتان را و دیگران را همان طور که هستند بپذیرید؛ احساس قدرت و اعتماد بنفس می‌کنید.

مهم این است آگاه باشید فرار، انکار و توهم دارد به شما چه آسیب‌هایی می‌زند؟ چه هزینه‌هایی برای شما به همراه داشته و چگونه شما را از اهداف و ارزشهایتان دور کرده است‌؟ خیلی اوقات حتی این فرارها و انکارها، خودآگاهانه نیست و آگاهی نسبت به آنها موجب آشکار شدن و توقف آنها می‌شود! با خودتان روبرو شوید و خود را با تمام آنچه هستید بپذیرید!

منبع: مشاوره خانواده





:: بازدید از این مطلب : 406
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 23 بهمن 1399 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: