چرا برای پذیرش واقعیات مقاومت میکنیم؟
نوشته شده توسط : مریم هاشمی
هر چه یک حقیقت تلخ تر باشد پذیرش آن برای ما دشوارتر خواهد بود. اما تا زمانی که حقیقت را نپذیریم نمی توانیم به مرحله جدیدی از آگاهی وارد شویم. تا زمانی که در برابر حقیقت مقاومت می کنیم هیچ چیزی را حل نمی کنیم. نه تنها باید حقیقت را بپذیریم بلکه باید خودمان را همانطور که هستیم بپذیریم. اگه خودمون رو نپذیریم نمی توانیم به سمت تغییر رویم. نمی توانیم به سمت بهتر شدن گام برداریم.
 

هر چه واقعیت‌، رنج‌آورتر باشد؛ پذیرش آن برای ما سخت‌تر است. چون برای ما دشوار است اعتقادات، خواسته‌ها و احساسات خود را وارد پذیرش واقعیت نکنیم

همچنین ما از کودکی سعی می‌کنیم آسیب‌ها را با انواع مکانیزم‌های دفاعی فراموش کنیم؛ به همین خاطر شدیداً مقابل پذیرش واقعیت مقاومت می‌کنیم و ممکن است اصلا تجارب رنج‌آور را بخاطر نیاوریم اما در ناخودآگاه ما وجود دارند و بیشتر آسیب می‌زنند!

خانمی که نپذیرفته با همسرش مشکل دارد می‌گوید: زندگی ما را چشم زده‌اند! مادری که نپذیرفته پسرش اعتیاد دارد می‌گوید: من به خوبی پسرم باور دارم! مردی که جدایی از همسرش را نپذیرفته، به مصرف الکل روی آورده است!
در این موارد، افراد هیچ کاری برای مشکلات موجود نمی‌کنند و اوضاع بدتر می‌شود.

برای اینکه بتوانید واقعیت‌ها و تجارب رنج‌آور را راحت‌تر بپذیرید لازم است ارتباط فکری و احساسی خود را با آنها تغییر دهید! چون تجربه‌ها و واقعیت‌های دردناک را نمی‌توانید عوض کنید؛ هر چقدر خودتان را سرزنش کنید و هر چقدر سعی کنید به آنها فکر نکنید!

فکر نکردن یا نادیده انگاشتن واقعیت‌ها، به شما بیشتر آسیب می‌زند! پیروزی در پذیرش است. لازم است نگاه قضاوت‌گرای خود را نسبت به واقعیت‌ها و تجربه‌ها، به سمت مشاهده‌گری ببرید.

یعنی به جای اینکه افکار و برداشت خود را از واقعیت باور کنید؛ واقعیت را تنها به همان صورتی که هست مشاهده کنید. این مشاهده‌گری در ذهن ‌آگاهی یا توجه آگاهی نیز انجام می‌گیرد.

افکار و قضاوت‌ها را ممکن است نتوانیم متوقف کنیم و مشکل هم لزوماً از آنها نیست! مشکل اینجاست که آنها را باور می‌کنیم؛ با محتوا و معنای آنها ادغام می‌شویم و طبق هر چه در ذهنمان می‌آید عمل می‌کنیم! نتیجه می‌شود واکنش‌ها و هیجاناتی که شتابزده از ما سر می‌زند!

مثلا به جای اینکه بگویید من فکر می‌کنم احمقانه رفتار کرده‌ام؛ می‌گویید من فکر می‌کنم احمق هستم! و بعد احمق بودن خود را باور می‌کنید! نتیجه کار، چیزی جز سرزنش، افسردگی و شکست در کارها نیست!

اگر با افکار و برداشت خود هماهنگ و همراه نشویم و‌ آنها را باور نکنیم؛ از خودگویی و برچسب به خود رها شده و افکار خود را مانند موجودیتی مستقل از خودمان می‌بینیم.

پس باعث می‌شود هم متوجه ضررهای افکار خود بشویم و هم بهتر بتوانیم آنها را تغییر دهیم. چون آنها دیگر به ما چسبیده نیستند و خود را فراتر و بیرون از آنها می‌بینیم.شماره مشاوره ازدواج

مشاهده افکار باعث توقف آنها نمی‌شود اما باعث می‌شود توسط آنها تحریک نشوید و انتخاب‌های آزادتری داشته باشید.
 
ترویج کتاب خوانی وخواندن کتاب خیلی عالی هست..اماشبیه کتاب هازندگی کردن ناشدنی ست.
یادمون نره خودنویسنده و فیلسوف هاهم شبیه کتاب هاشون زندگی نکردند.
و این اصلا هم بدنیست چون نشون میدن که ما انسان هاناقص هستیم و هرگز ایدال نمیشیم.
خواندن کتاب بایدعمیق باشه که ازش نـٌت برداری کنی شاید صدرصدنشه اجراکنی نوشته هاش اما باید در رفتارگفتار اندیشه روابط عاطفی خانوادگی اجتماعی تو تأثیربزاره بایدازخشم درون توکاسته کنه کتاب بایدتفکرات جٌزم اندیشی ودِگماتیسم مارو به چالش بکشه..
کتاب باید انسان دوستی مهربانی به تو یادبده.
بایدوقتی توراباتاریکی وجودی درونت روبرو میکنه.
بهت یادبده که باتاریکی های دیگران هم رفتارمثبت وخردمندانه ای برگٌزینی. کتاب بایدبه ماکتاب خوان ها یادبده که آدم ها را همان طوری که هستندبپذیراگرپذیرشش برایت سخت و دشواره فاصله ات را حفظ کن.
کتاب بایدتأثیرات عمیق و فیدبک های مثبت ارائه بده درافکارواعمال ما میراث هرپدرومادری برای وارثان باقی مانده میتونه آگاهی وکتاب های مفیدباشه البته درکنارکتاب های روانشناسی علمید بایدکتاب های تاریخی سیاسی هم خوند چون ملتی که تاریخ خودرانداندمحکوم به ظلمهستند
آره کتاب خوندن عالیه بشرطی که بهش عمل کنیم.




:: بازدید از این مطلب : 444
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 13 بهمن 1399 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: