نوشته شده توسط : مریم هاشمی

نکاتی کلیدی از طرحواره‌ها یا تله‌ها

 

طرحواره ناسازگار


۱- طرحواره ناسازگار یا اصطلاحاً تله، الگوی فکری، شناختی و هیجانی عمیق، ناکارآمد و آسیب‌رسان است که در اثر تجربه‌‌های ناگوار ما در کودکی و نوجوانی شکل می‌گیرد و در باورهای ما نسبت به خودمان و دیگران نقش می‌بندد. دنیایی برای ما از کودکی ساخته می‌شود که دیگر هر چیزی بیرون از آن را نمی‌توانیم ببینیم! اتفاقاتی نیز که در زندگی برای ما رخ می‌دهند و روابطی که داریم؛ تله‌های ما را هر چه بیشتر تقویت می‌کنند زیرا ما توسط باورهایی که داریم یا آنها را به وجود آورده‌ایم یا در جهت تایید تله‌های خود، آنها را معنا کرده‌ایم! پس تله‌های ما همچنان تقویت و تکرار می‌شوند

 

خاطره بدی از کودکی


۲- اکثر تله‌ها تحت تاثیر حوادث ناگوار، بدرفتاری والدین، آسیبها و تجربه‌های منفی به وجود آمده‌اند اما به این معنی نیست که شما چون خاطره بدی از کودکی ندارید حتما مصون از تله‌ها بوده‌اید! چون اولا ممکن است خاطرات منفی اصلا یادتان نیاید چون آنها را به دلیل رنجشان به پستوی ضمیرتان رانده‌اید دوما تله‌هایی مثل تله وابستگی یا تله استحقاق هستند که اتفاقا در اثر وابستگی و حمایت شدید والدین یا ارضای بی‌اندازه نیازها توسط آنها رخ می‌دهند و شما اکنون یا متوجه آن نیستید یا آن را خوب تفسیر می‌کنید! سرشت هیجانی و خلق و خوی شما و محیط رشدتان نیز در شکل‌گیری تله‌ها تاثیر دارند

 

اتقاقات


۳- اگر چه تله‌ها به ما رنج می‌دهند اما تجربه آشناتری برای ما هستند و با آنها راحتیم پس آنها را ناآگاهانه تکرار می‌کنیم. مثلا ارتباط برقرار کردن با آدمهایی که بنده اصطلاحاً می‌گویم نماینده تله‌های ما هستند! یا رفتن به سمت اتقاقاتی که با تله‌های ما هماهنگی دارند! یا داشتن باورها و قضاوتهای غلطی که درستی تله‌های ما را تایید می‌کنند و باعث می‌شوند ما تله‌های خود را حقیقت مطلق بدانیم! پس ما همچنان دنیای کودکی خود را درون تله‌ها تکرار می‌کنیم‌.

هیجانات منفی


۴-وقتی تجاربی که اکنون داریم مشابه تجارب ناگوار کودکی ما باشند تله‌های ما فعال می‌شوند! در وقت فعالسازی ما دچار هیجانات منفی مثل ترس و اضطراب، سوگ و افسردگی و شرم یا خشم و... می‌شویم! وقتی می‌گوییم شخصی تله خاصی دارد به این معنی نیست تله او همیشه فعال است! پس لازم است هیجانات و واکنشهای فرد در روابط و اتفاقات‌ گذشته بررسی شود. هر کسی برای کاستن از رنج فعال شدن تله‌ها، ناآگاهانه دست به واکنشهایی می‌زند که اتفاقا تله‌ها را متوقف نمی‌‌کنند بلکه تکرار می‌کنند!

وقتی تله هارو مرور میکردم میدیدم تله رهاشدگی یا نقص و شرم اصل اپررنگ نیستن یا خیلی ازمشکلاتی که عنوان میشد یادرمن سالهاحل شده بود یا اصلانبود. مثلا در مورد نقص و شرم که میگه ازارتباط سربازمیزنن این افرادکه من میدیدم رابطه خوبی با جنس مخالف دارم اما با رعایت خط قرمزهام و یا اینکه از هم صحبتی یا ارتباط باجنس مخالف نمیترسم یاکمبود نمیبینم

:: بازدید از این مطلب : 410
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 1 اسفند 1399 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مریم هاشمی


تا زمانی که این فکر و باور شماست که من کاملاً تحت کنترل اتفاقات گذشته هستم؛ تله‌های شما بهبود یا تغییر پیدا نمی‌کنند! باورهایی که در کودکی به شما تحمیل یا تلقین شده‌اند با اعمال و افکار، تصمیمات و انتخاب‌های شما تقویت شده‌اند! شما در کنارشان احساس امنیت کاذب می‌کنید و اصلا دنیای بدون آنها را باور ندارید!

پس این توقع که شما به سادگی بتوانید از آنها دست بکشید شاید توقعی منطقی نباشد اما همین که متوجه آنها شوید و آنها را زیر سوال ببرید؛ تا اندازه زیادی به این کمک می‌کند که این افکار از حالت عادت و ناخودآگاه بیرون بیایند و بهتر توسط شما مشاهده یا کنترل شوند.

بنابراین هر چند شما در گذشته و کودکی در شروع تله‌ها، هیچ نقشی نداشته باشید؛ اما نقش شما در تکرار تله‌ها و مشکلات ناشی از آنها، بسیار اساسی و تعیین کننده است. این درست است که در زندگی شغلی و خانوادگی شما افرادی نیز پیدا می‌شوند که آب به آسیاب تله‌‌های شما ریخته و می‌ریزند اما اینها از آسمان برای شما نازل نشده‌اند بلکه حداقل تعدادی از آنها را شما بطور مستقیم یا غیرمستقیم، بخاطر اثر تله‌ها، به زندگی خود دعوت کرده‌اید! اگر هم به اقتضای زمان و شرایط، در کنار شما قرار گرفته‌اند شما با نوع افکار و رفتارتان باعث شده‌اید که موافق تله‌های شما عمل کنند!

 

خود سالم و خود ناسالم

قبول این میزان از مسئولیت برای تغییر تله‌ها لازم است؛ اگر چه برای آنهایی که ابتدای مسیر تغییر قرار دارند بسیار رنج آور است! پس درک می‌کنم که پذیرش آن سخت باشد اما در نهایت، در مسیر تغییر، باید به این نتیجه برسید که من با هر چه گذشته و بر من گذشته است کنار می‌آیم و آن را می‌پذیرم. شما نمی‌توانید با بخشی از گذشته که در ذهن و زندگی شماست و بخشی از شخصیت خود که با شماست؛ سر جنگ داشته و بعد انتظار داشته باشید به صلح و سازگاری با خود برسید!

پس بین خود سالم و خود ناسالم که مبتلا به تله‌ها شده است ارتباط برقرار کنید و با او حرف بزنید. دلایلش را زیر سوال ببرید و دلایل مخالفت با او را بیان کنید. مانند نفری که دارد از بیرون با او صحبت می‌کند. سعی کنید در جهت خلاف حرفهای او شواهد و مدارکی پیدا کنید. مثلا اگر تله شما می‌گوید هیچکس شما را دوست ندارد یا در همه کارها شکست می‌خوری! شما شواهد خلاف آن را پیدا کنید. این روش باعث می‌شود که ابتدا تله‌هایی که مثل هویت جداناشدنی باور کرده‌اید را از خود جدا بدانید و سپس دلایل مخالف آنها را جستجو کنید. منبع

 



:: بازدید از این مطلب : 460
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 1 اسفند 1399 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مریم هاشمی

هر مشکلی که در بخش‌های فردی، ارتباطی و شغلی برای شما پیش می‌آید ناشی از تله‌ها نیست مگر اینکه برگرفته از الگوهای رفتاری تکرار شونده، عمیق و پایدار درونی باشد و به شما هیجانات منفی شدید بدهد! مثلا همیشه از کار اخراج می‌شوید یا با افراد ناسالم و غیرمتعهد دوست شده یا ازدواج می‌کنید! همیشه تحت تحقیر، ظلم و ‌آسیب قرار می‌گیرید بدون اینکه عملاً خود را از آن رها کنید! یا اینکه همیشه دلبسته افرادی می‌شوید که شما را کنترل و وابسته می‌کنند یا به شما خیانت می‌کنند یا شما را در تنهایی و بی‌خبری می‌گذارند!

یا اینکه شدیداً ترس از دست دادن، ترس، بیماری و شکست دارید. از انتقاد، شدیداً ناراحت می‌شوید و خودتان را عمیقأ آدم بی‌ارزش و پر از نقص می‌دانید! یا اینکه گرفتار اعتیاد به مواد مخدر، الکل و اعتیاد به روابط جنسی و... هستید! با واقع‌بینی و رفتار مسئولانه مشکل دارید! احساسات بد و رنج‌های خود را سرکوب یا فراموش می‌کنید! یا اینکه از همه توقعات خارج از حد دارید! انتظار دارید همه در خدمت شما باشند و عقاید مطلق و انعطاف ناپذیری در مورد آدمها، دیگران و دنیا دارید که زیاد باعث دردسرتان می‌شود! با پذیرش تفاوتها و سازگاری با آدمها و شرایط مختلف، مشکل دارید! زیاد رفتار غیرقابل پیش‌بینی دارید و نمی‌توانید هیجانات خود را عاقلانه ابراز یا مدیریت کنید.
 

مثال‌ها و نمونه‌ها


مثال‌ها و نمونه‌ها زیاد است. طبق الگویی که گفتم مشکلات ناشی از تله‌ها را شناسایی کنید اما اگر باز خودتان به تنهایی نتوانستید؛ به یک طرحواره درمانگر حاذق مراجعه کنید چون این بخش، که کدام یک از مشکلات فعلی‌تان، با تله‌ها نسبت دارد؛ بسیار مهم است. بعد که متوجه شدید این مشکل یا مشکلات شما طبق یک الگوی تکرار شونده، عمیق و پایدار ادامه دارد؛ حالا وقت آن است که آثار و عوارض آن را در خودتان پیدا کنید و همچنین نقش خود را در تکرار و تداوم آن مشکلات پیدا کنید و یا بنویسید. این بخش، بسیار مهم است و نیاز به خودکاوی، خودآگاهی و خودکنترلی دارد.

اما مشکل وقتی بیشتر می‌شود که شما دنبال علت این مشکلات در بیرون از خود باشید مثلا همیشه به شما خیانت می‌کنند و روابط ناسالمی دارید اما می‌گویید علت این بوده‌ که کسی من را دوست ندارد‌ یا باید آنها را وابسته کنم اگر هم می‌گویید مشکل از من است می‌خواهید بگویید من همینم که هستم و خوب نمی‌شوم و همه با من مشکل دارند پس افسرده و بیمار می‌شوید و احساس بدبختی و درماندگی می‌کنید. تشخیص درست مشکل و علت آن، بخش مهمی از خود راه‌حل مشکل است.

 

تفسیر اتفاقات


ما اکنون بزرگسال هستیم و می‌توانیم اتفاقات را به گونه‌ای تفسیر کنیم که به ما آسیب کمتری برسد. مثلا اگر از والدین خود بی‌توجهی ببینیم می‌توانیم توقع خود را از پدر و مادری که ظرفیت دانایی و مهربانی آنها را می‌شناسیم کمتر کنیم. اما اگر ما در کودکی هم دچار این بی‌توجهی و بی‌مهری شده باشیم چون توانایی تعقل و تفکر بالغانه امروز را نداشته‌ایم تفسیر کرده‌ایم که حتما ما آدمهای بد‌ و نالایقی هستیم! به همراه این تفسیرهای غلط، حتما هیجانات منفی هم وجود دارد و اینها اینقدر از کودکی تکرار می‌شوند که تبدیل به الگوهای ذهنی و باورهایی محکم می‌شوند. باورهایی که توسط آنها خودمان را تعریف می‌کنیم؛ به دنیا نگاه و با دیگران ارتباط برقرار می‌کنیم

به این الگوهای هیجانی و شناختی که از دوران کودکی و رشد، در ذهن و باور ما شکل گرفته و به ما آسیب می‌رسانند؛ طرحواره یا اصطلاحاً تله می‌گویند. این تله‌ها خصوصیات عمومی مشترکی دارند و با روشهایی تقریبا مشابه تکرار می‌شوند. در ضمن هیجانات خاصی مثل ترس و اضطراب، خشم و ناراحتی، ناامیدی و افسردگی، حقارت و خجالت و... نیز به همراه دارند. اما هر چه هستند چون از کودکی برای ما آشنا هستند؛ ناخودآگاه می‌خواهیم آنها را همچنان تکرار کنیم. مخصوصا زمانهایی که در روابط پر تنش عاطفی قرار داریم یا اتفاق ناگواری برای ما رخ داده یا در یک موقعیت و چالش هیجانی هستیم

تله‌ها، آدمها و اتفاقات مشابه را به سوی شما می‌کشاند؛ در واقع شما بسوی آنها می‌روید! آدمها و اتفاقاتی که اتقاقا نماینده تله‌های شما هستند و باعث می‌شوند تله‌های شما تکرار شوند! گاهی هم شما با رفتارهایی در جهت تایید و تکرار تله‌ها، عمل می‌کنید! مثلا وقتی دچار تله_رهاشدگی هستید باور ندارید که می‌توانید روابط امن و باثباتی داشته باشید و فکر می‌کنید نهایتا طرد می‌شوید! پس یا وارد روابط بی‌ثباتی می‌شوید مثلا وارد ارتباط با فردی می‌شوید که هر روز به شما خیانت می‌کند یا به شما محبت نمی‌کند یا همیشه افراد متاهل را که نمی‌توانند با شما ازدواج کنند را انتخاب می‌کنید یا برعکس رابطه پایدار خود را با این فکر که حتما من را ترک می‌کند یا به من خیانت می‌کند خراب می‌کنید!

پس هم آگاهی از وجود تله‌ها مهم است و هم اینکه بدانم آنها چگونه در کودکی توسط والدین یا شرایطی که داشته‌ام شکل گرفته‌اند و چگونه من تا اکنون با روابط و رفتارم آنها را تکرار کرده‌ام. این آگاهی باعث می‌شود افکار و رفتارم در جهت تغییر و توقف تله باشد؛ نه در جهت تایید و تداوم آن. منبع



:: بازدید از این مطلب : 437
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 1 اسفند 1399 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مریم هاشمی


 نقص/ شرم:

 
اگر در کودکی بخاطر نقصها و اشتباهاتی که داشته‌اید مورد سرزنش و تحقیر قرار گرفته‌اید اکنون شما حس بد بودن و بی‌ارزشی دارید و فکر می‌کنید ارزشمند و شایسته نیستید که دوست داشته شوید! شما از قبول عشق و محبت دیگران سرباز می‌زنید و از تعریف و تحسین دیگران حس بدی پیدا می‌کنید. فکر می‌کنید حتما می‌خواهند از شما سوءاستفاده کنند یا آنها دارند در مورد شما اغراق می‌کنند. در واقع شما انتظار ندارید که دیگران شما را به حساب بیاورند چون احساس می‌کنید از ارزش چندانی برخوردار نیستید!


 شکست:

 
 
اگر در این تله گرفتار شده باشید قبل از اینکه هر تلاشی انجام دهید؛ خود را شکست خورده و بازنده می‌دانید! ممکن است در کودکی شما را احمق، بازنده و بی استعداد خطاب کرده باشند و این حس در شما به وجود آمده باشد که شما برای رسیدن به موفقیتها به اندازه کافی توانایی و اعتماد بنفس ندارید. شما موفقتیهای خود را اصلا نمی‌بینید و چشم شما فقط شکسستها را می‌بیند و آنها را بزرگ از آنچه هست نشان می‌دهد.



 اطاعت:

 
 

وقتی در این تله هستید نیازهای خود را ابراز نمی‌کنید و آنها را فدای نیازهای دیگران می‌کنید چون اگر نیازهای خود را در اولویت قرار دهید احساس گناه می‌کنید یا از برخورد دیگران می‌ترسید و یا نمی‌خواهید آنها را ناراحت کنید. اگر در کودکی با افراد سلطه‌گر روبرو بوده و شما را کنترل کرده‌اند اکنون نیز وارد چنین روابطی می‌شوید و دم نمی‎‌زنید



#نکته:

 
 
۱- ضعف عزت نفس با تله نقص/ شرم و ضعف اعتماد بنفس با تله شکست ارتباط دارد. البته تله‌های دیگر هم ممکن است با اینها در رابطه باشند.
۲- اگر گرفتار تله‌های زندگی باشیم سبک فکری و رفتاری ما در جهت تأیید و تکرار تله‌هاست. اما اگر ما آگاه به این سبک یا روش زندگی باشیم؛ دست تله‌های زندگی برای ما رو می‌شود و دیگر آنها نمی‌توانند ناخودآگاهانه به ما آسیب بزنند و یا ما را در چرخه تکرار و تایید خود نگه بدارند!
 



 وابستگی:

 
 
اگر در کودکی به شما این حس را داده باشند که شما به تنهایی نمی‌توانید خودکفا و مستقل باشید؛ ممکن است در دام این تله گرفتار شده باشید! شما همیشه برای انجام کارهایتان نیازمند دیگران هستید و بدون حمایت و کمک آنها نمی‌توانید کار مهمی انجام دهید. موانعی که والدین بر سر راه استقلال کودک می‌گذارند باعث می‌شود او همیشه بترسد از اینکه مستقل و به تنهایی کاری انجام دهد و مسئولیت کارهایش را نیز بر عهده نگیرد

 آسیب‌پذیری:

 

اگر در کودکی این حس به شما القاء شده باشد که مراقب باش! بیرون، دنیای خطرناکی هست؛ شما همیشه نگران هستید که ممکن است اتفاق بدی بیفتد! حمایت خیلی زیاد از کودک و ترساندن او از اتفاقات و دنیای بیرون، باعث می‌شود که شما در این تله گرفتار شوید. بیرون ممکن است خطرهایی متوجه ما باشد اما اینکه شما همیشه احساس ناامنی داشته و همیشه دنبال این باشید دیگران اعتماد و اطیمنان شما را جلب کنند تا با آنها ارتباط برقرار کنید آن هم زمانی که من درونم پر از حس ناامنی وجود دارد ناشی از احساس عدم امنیت است نه ناامنی بیرونی... این نگرانی‌ها و ترس‌ها معمولا منشاء واقعی و بیرونی ندارند مثلا شما همیشه نگران هستید بیمار نشوید؛ ورشکسته نشوید؛ یا همیشه می‌ترسید ممکن است تصادف کنید!

محرومیت هیجانی:

 
شما باور دارید هیچکس شما را دوست ندارد! کسی شما را درک نمی‌کند و برای کسی مهم نیستید! اگر این باورهای شما باشد پس خود را شایسته ارتباط با افراد خوب و مهربان نمی‌دانید و گرفتار انسانهای بی‌عاطفه و آسیب زننده می‌شوید. البته خودتان نیز در ابراز احساسات مسئله دارید. وقتی در این تله هستید فکر می‌کنید که احساسات شما در رابطه پاسخ داده نمی‌شود پس همیشه از دیگران ناراحت و عصبانی هستید؛ اما از طرفی دیگر احساس تنهایی می‌کنید. چون باور ندارید کسی شما را دوست داشته باشد پس با احساسات بدی نیز وارد رابطه می‌شوید. شما به عشق باور ندارید اما می‌خواهید به سوی شما بیاید!


نکته: روانشناسی، علم تجویزی نیست که چیزی کلی در صفحات مجازی گفته شود و برای همه کارساز باشد! هر کس باید جداگانه بر اساس شرایط و شخصیتی که دارد تحت مشاوره قرار بگیرد. مطالبی که اینجا گفته می‌شود جهت راهنمایی بیشتر و روشن شدن مسیر تغییر برای شماست. مطالب را با دقت مطالعه کنید ممکن است به نکاتی برای تغییرتان برسید. تغییر طرحواره‌ها کار ساده و آسانی نیست و بهتر است در مواردی که مشکلات تله‌ها عمیق و گسترده است؛ یک درمانگر کنار تغییرات شما باشد.
منبع
 


:: بازدید از این مطلب : 443
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 1 اسفند 1399 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مریم هاشمی
 
ما باید ابتدا نسبت به نقاط حساس یا فعال کننده تله‌ها که باعث رنج ما می‌شوند؛ در لابلای رویدادها، موقعیتها و روابط بین فردی خود، آگاه و هوشیار باشیم در واقع آنها را بپذیریم که در ما وجود دارند و باورها و قضاوت ما را شکل داده‌اند؛ نه اینکه از آنها اجتناب یا فرار کنیم یا بخواهیم آنها را افراطی جبران کنیم یا تسلیم محض آنها شویم! آگاهی و پذیرش نقطه اول هر تغییر و درمان در انسان‌ است.
 

تله‌هایی که باعث رنج ما می‌شوند

۱- رهاشدگی/ بی‌ثباتی:
وقتی در رابطه‌ای با فردی غیرقابل پیش‌بینی، دسترس ناپذیر و غیرمتعهد و از جهت هیجانی بی‌ثبات روبرو می‌شوید. احساسات: خشم، ترس، غم
۲- بی‌اعتمادی/ بدرفتاری:
وقتی فکر می‌کنید فردی که با آن در ارتباط هستید به شما آسیب می‌زند یا خیانت می‌کند احساسات: خشم، ترس
۳- محرومیت هیجانی:
وقتی احساس تنهایی می‌کنید یا در ارتباط با کسی هستید که فکر می‌کنید شما را درک نمی‌کند و با شما همدلی ندارد. حتی اگر فقط احساس کنید درک نمی‌شوید یا شما را دوست ندارند احساسات: غم، خشم، افسردگی (احساس تنهایی و بی‌پناهی)
۴- نقص/ شرم:
وقتی در یک رابطه نزدیک می‌ترسید دیگری متوجه عیب و نقص شما شود یا زمانی که مورد انتقاد قرار می‌گیرید و یا وقتی که می‌ترسید دیگران پی به بی‌ارزشی و بی‌لیاقتی شما ببرند احساسات: خجالت، خشم، غم
۵- وابستگی:
در وقت تغییر در زندگی و موقعیت جدید یا هنگام جدایی‌ها و قطع ارتباط با افراد صمیمی احساسات: نگرانی، ترس، خشم
۶- شکست:
زمانی که با افرادی موفق‌تر از نظر خودتان روبرو می‌شوید یا در موقعیتهایی که فکر می‌کنید در آنها قابلیت، استعداد یا هوش ندارید! احساسات: افسردگی، خجالت، ترس، خشم
۷- ایثار/ اطاعت:
وقتی که نیازهای دیگران مهمتر و با اولویت‌تر می‌شود یا وقتی احساس می‌کنید دیگران شما را کنترل می‌کنند و شما گرفتار روابط و مشکلات هستید. احساسات: ترس، احساس گناه
۸- انزوای اجتماعی/ بیگانگی:
وقتی در جمعی هستید که احساس می‌کنید متفاوت هستید یا جایی در گروه ندارید احساسات: ترس، نگرانی، خشم، خجالت، احساس تنهایی
۹- استحقاق/ بزرگ‌منشی:
زمانی که اتفاقات طبق میل شما پیش نروند یا نیازها و خواسته‌های شما در اولویت نباشد احساسات: خشم
۱۰- معیارهای سختگیرانه/ عیب‌جویی افراطی:
وقتی که حس کنید به ایده‌آلهایتان نرسیده‌اید یا دیگران طبق معیارهای شما عمل نکرده‌اند احساسات: خشم


۹- معیارهای سختگیرانه: اگر در این تله گرفتار شده باشید همیشه معیارهایی سختگیرانه و ایده‌آل در زندگی دارید. این معیارها می‌توانند موقعیت اجتماعی بالا، پول، موفقیت و... باشند اما حاضرید برای رسیدن به آنها از هر چیز مهمتری مانند سلامتی، خانواده، آرامش و روابط مهمتان بگذرید و دیگران را نیز با سختگیری تحت فشار قرار دهید. در کودکی از شما انتظار داشته‌اند که همیشه باید بهترین و کامل‌ترین آدم باشید و برای آن قواعد و قوانین سختگیرانه وضع کرده‌اند

۱۰- استحقاق: اگر فرد در کودکی، لوس و نازپروده بار آمده باشد و با هیچ محدودیت و انضباطی در زندگی و در ارضاء نیازهایش مواجه نشده و هر چه خواسته برای او فراهم کرده‌اند حالا احساس می‌کند فردی استثنایی و ویژه است و باید خیلی سریع و آسان به خواسته‌های خود برسد. او خود را فردی همه چیز دان و در همه کار، توانا می‌داند و برای رسیدن به خواسته‌هایش حقوق و حرمت دیگران را زیر پا می‌گذارد و از نرسیدن به خواسته‌های خود عصبانی می‌شود و خویشتن داری ندارد

۱۱- یادگیری دیگر تله‌ها بر عهده خود شما

نکته ۱: برخی افراد در آزمون‌های ارزیابی تله‌ها، هم تله‌ نقص/ شرم و تله شکست را نشان می‌دهند که دارند هم تله‌های معیارهای سختگیرانه و استحقاق! به نظر می‌رسد با اینکه خودشان را عمیقاً معیوب و شکست خورده می‌دانند از طرفی هم از خودشان و دیگران انتظار کامل بودن دارند و چون فکر می‌کنند خاص و استثنایی‌اند توقعات و انتظارات غیرمتعارفی از دنیا و دیگران دارند! خواسته‌ها و باورهای متناقض! پس این افراد ممکن است ضعف عزت نفس خود را در پوشش کمال‌طلبی و خودشیفتگی پنهان ‌کنند! توضیحات تله نقص/ شرم و تله شکست، در پست قبلی توضیح داده شده. مطالب قبلی را نیز مرور کنید

نکته ۲: اگر گرفتار تله‌های زندگی باشیم سبک فکری و رفتاری ما در جهت تأیید تله‌هاست. اما اگر ما آگاه به این سبک یا روش زندگی باشیم؛ دست تله‌های زندگی برای ما رو می‌شود و دیگر آنها نمی‌توانند ناخودآگاهانه به ما آسیب بزنند و یا ما را در چرخه تکرار و تایید خود نگه بدارند! بعد از طی مسیر آگاهی (من می‌دانم گرفتار چه تله‌ای هستم) و سپس خودآگاهی (من آگاهم کجاها چه تأثیری بر من دارد) شما با پذیرش (من می‌پذیرم که به روشهای مختلف، تله خود را باور کرده‌ام) و مسئولیت‌پذیری (من برای تغییر تله‌های خود اقدام می‌کنم) می‌توانید علیه تله‌های زندگی خود وارد عمل شوید.



کدام تله‌ها و بیشتر در چه موقعیتها و شرایطی در شما فعال می‌شوند؟! چه احساسات و هیجاناتی به شما دست می‌دهد؟

 
زندگی کوتاه تراز اونیه ک بخایم خشم و ناراحتی و زشتی ها رو کنار خودمون حس کنیم .....روزها و تایم ها ما میگذره فرصتها رو از دست ندین مثله طلا میمونن باارزش ...همیشه از خدا و هر فرشته ای ک صدامو میشنوه فقط یه چیز میخام آرامش'در زندگی ❤️❤️
 
احساس می کنم,تا حدودی در اکثر تله گیر کرده ام و احساسات خشم,تنهایی,نگرانی همیشه با من همراه بوده,ولی سعی می کنم,به کمک مطالعه وکسب آگاهی در این زمینه ها,شدت آن را کاهش دهم

:: بازدید از این مطلب : 425
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 1 اسفند 1399 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مریم هاشمی
 اگر تله‌ای دارید دنبال دلایل و شواهدی باشید که نشان دهد تله شما درست، سودمند و واقع بینانه نیست. یک روش می‌تواند این باشد که استدلال‌هایی بر علیه تله خود بیاورید؛ دلایلی منطقی که تله‌های شما را زیر سوال می‌برند.

مثلا دنبال تفسیرهای مثبت، منطقی و متفاوت‌تری از زندگی و رویدادهای آن باشید. چرا فکر می‌کنید فقط یک تفسیر برای یک اتقاق وجود دارد؟ مثلا اگر شخصی، شما را ترک کرده‌؛ چرا فکر می‌کنید همه شما را رها می‌کنند؟ آیا با این افکارتان به نتایج سودمند و ارزشمندی در زندگی می‌رسید؟

خودتان را یک انتخاب‌گر فعال در روابط بدانید؛ نه یک تسلیم شده‌ی منفعل! منتظر نباشید تا تله‌ی شما، برایتان آدمهای مشابه‌ای را انتخاب کند و بعد شما تفسیر کنید که همه من را ترک می‌کنند یا هیچ‌کس من را دوست ندارد یا همه می‌خواهند به من آسیب بزنند!

آگاه باشید که تحت چه شرایطی، روابط خود را انتخاب می‌کنید و با چه توجیهاتی، به روابط خود ادامه می‌دهید. مثلا وقتی تله نقص و شرم دارید در روابطی می‌مانید که شما را تحقیر می‌کنند و حتی عشق را برابر با کنترل و فشار، تفسیر می‌کنید! پس باور و رفتار شما در خدمت تله عمل کرده و به تداوم آن کمک می‌کند‌.

از شما می‌خواهم که با جدیت تمام با تله خود وارد بحث و جدل شوید! اصلا تصور کنید تله خود را می‌خواهید در محکمه ذهنتان، محاکمه کنید. چه دلایل و شواهدی، علیه او می‌آورید!؟ ممکن است حتی صدایتان را بلند و خشم خود را بر سر او خالی کنید! بهتر است تله را از خودتان جدا تصور کنید تا بهتر اثرات آن را بر خودتان بررسی کنید.سوالات قبل ازدواج 

به این توجه کنید که تا حالا تجارب شما چگونه در جهت تایید تله‌های شما بوده‌اند و اگر چنین نبود چه تغییراتی در زندگی‌ شما رخ می‌داد؟ احتمالا این روابط مخرب را نداشتید! یا رشته مورد علاقه‌اتان را ادامه می‌دادید! یا کار چالشی‌تری انتخاب می‌کردید! تله‌ها، انتخاب‌های شما را در زمینه روابط، شغل، ازدواج و... تحت تاثیر قرار می‌دهند و در مقابل، انتخاب‌های منفی نیز تله‌های شما را تقویت می‌کنند.

آیا کسانی که انتخاب می‌کنیم یا عاشق می‌شویم؛ انتخاب و خواسته بخش سالم ما هستند یا بخش ناسالم ما..!؟ اول به این سوال فکر کنید.

اگر در کودکی پدر و مادری داشته باشیم که با ما بد رفتاری کرده باشند و ما دچار تله هایی شده باشیم؛ الان بیشتر احتمال دارد که در ازدواج نیز افرادی را انتخاب کنیم که با ما بد رفتار کنند یا ممکن است بیشتر جذب چنین افرادی شویم!

یا اگر ما را در کودکی زیاد کنترل کرده‌اند الان هم یا ما کاملاً تحت کنترل دیگران در می‌آییم یا دیگران را کنترل می‌کنیم! یا کسی که در کودکی آزار جنسی دیده است؛ الان هم درگیر روابط جنسی متعدد با دیگران می‌شود!

ما آگاهانه یا ناآگاهانه در مسیر تایید و تداوم تله‌ها زندگی می‌کنیم. حتی ترکیب هیجانی و جنسی که در ما نسبت به دیگران فعال می‌شود برگرفته از تله‌‌ ماست. مثلا کسی که طرحواره نقص/ شرم دارد؛ نسبت به کسی که حس می‌کند قدرت، هیجان و زیبایی دارد جذب می‌شود! یا کسی که طرحواره رهاشدگی یا محرومیت هیجانی دارد؛ بیشتر جذب یک رابطه عاطفی بی‌تعهد و ناپایدار یا سرد و بی‌عاطفه می‌شود!

پس عاشق شدن، ممکن است نشانه فعال شدن تله‌های ما باشد! زیرا کسانی که تله‌های ما را فعال می‌کنند برای ما آشناتر و جذاب‌تر هستند و حتی ما تعاریف و باورهایی از عشق داریم که مطابق با تله‌هاست! در اثر تله‌ها، برای ما دنیایی در در کودکی ساخته می‌شود که در بزرگسالی، جز آن، دنیای دیگر یا واقعیت دیگری را نمی‌بینیم! ما تمایل داریم که رنج‌ها و موقعیت‌های رنج آور کودکی را تکرار کنیم و با آدمهای مشابه روبرو شویم؛ البته نه آگاهانه

تله ها باعث می‌شوند که ما در دام تکرار شرایط کودکی بیفتیم! آنها به ما می‌گویند چه احساسی نسبت به خودت داشته باش و چه دیدگاهی نسبت به خود، دیگران و جهان..! تله‌ها به ما آسیب می‌زنند اما چون تنها باورهای آشنایی هستند که ما داریم؛ پشت آنها احساس امنیت داریم! زیرا باعث می‌شوند رنج واقعیت را تحمل نکنیم و با پیش‌بینی پذیری زندگی کنیم.

مثل یک سناریویی که از قبل در ذهن ما طراحی شده است و به ما می‌گوید با چه کسانی در ارتباط خواهیم بود؟ با چه کسی ازدواج می‌کنیم و چه کاره می‌شویم! برای بهبود و تغییر تله‌ها ابتدا بایستی نسبت به آنها بینش پیدا کنیم که کجاها بر ما تاثیر داشته و دارند و چگونه و در چه موقعیت‌ها و روابطی فعال می‌شوند. این گام اول درمان است.

برخی راههای تداوم و‌ تکرار تله‌ها در ما

۱- خطاهای شناختی: تفسیرهای منفی و غیرواقع‌بینانه‌ای هستند که توسط آنها رویدادها و واقعیت‌ها را تفسیر می‌کنید. کسی که تله خاصی دارد اطلاعات و رویدادها را به گونه‌ای تفسیر می‌کند تا تله‌های او تایید شوند. خطاهای شناختی باعث می‌شوند اطلاعات همسو با تله‌ها تقویت و اطلاعات مغایر با تله‌ها انکار یا نادیده گرفته شوند.

اگر متوجه شده‌اید دچار چه تله‌هایی هستید باید بررسی کنید در وقت موقعیت‌ها و رویدادهای منفی، چه افکار و برداشتهایی دارید؟ خطاهای شناختی موجود در افکار شما چه هستند؟ هر بار که خطاهای شناختی خود را پیدا و افکار و برداشت‌های خود را منطقی و انعطاف‌پذیر کنید؛ تله‌های شما هم بیشتر به خودآگاه آمده و تحت کنترل در می‌آیند. برخی از خطاهای شناختی را در استوری می‌آورم.

۲- الگوهای خودآسیب‌رسان: رفتارهایی هستند که شما را درگیر موقعیت‌ها و روابطی می‌کنند که تله‌های شما تکرار و تقویت می‌شوند. مثلا کسی که تله رهاشدگی دارد با آدمهایی وارد رابطه می‌شود که او را ترک می‌کنند یا همیشه به او خیانت می‌کنند یا اصلا متاهل هستند! یا کسی که تله محرومیت هیجانی دارد به آدمهای سرد، دل می‌بندد. یا کسی که تله بی‌اعتمادی/ بدرفتاری دارد درگیر روابط آسیب زننده می‌شود.

آگاه باشید که الگوهای تکراری شما در روابط چیست؟ بیشتر با چه نوع آدمهایی ارتباط برقرار می‌کنید؟ آیا آدمهای امن، سالم و مورد اعتمادی را انتخاب می‌کنید؟ نگویید همه مردها یا زن‌ها بد شده‌اند؛ پس من دیگر وارد رابطه با هیچکس نمی‌شوم! یا هیچکس من را دوست ندارد! یا همه می‌خواهند از من سواستفاده کنند! این عبارات، خودشان باورهای ناشی از تله‌هاست! به جای این، نقش خود را در این روابط پیدا کنید

۳- پاسخ‌های مقابله‌ای: افراد ممکن است در برابر تله‌ها بصورت عادت، سه واکنش ناسازگارانه نشان دهند که همین واکنش‌ها، بیشتر تله‌های آنها را تقویت می‌کنند.الف- جنگ (جبران افراطی) ب- فرار (اجتناب) ج- تسلیم یا میخکوب شدن. افراد ممکن است یک پاسخ خاص را بیشتر انجام یا در مقاطعی چند پاسخ مختلف را انجام دهند که در واقع سبک مقابله‌ای آنها محسوب می‌شود.

مثلا کسی که تله بی‌اعتمادی/بدرفتاری دارد ممکن است از برقراری هر رابطه عاطفی، اجتناب کند اما همان فرد اگر در رابطه‌ای آسیب زا باشد ممکن است برعکس خود را تسلیم نگه دارد! یا کسی که تله رهاشدگی دارد به روابطی که فقط او را ترک می‌کنند عادت می‌کند! اما پاسخ‌های سازگارانه بر اساس پذیرش واقعیت و مسئولیت و تعهد به تغییر انجام می‌شود

 



:: بازدید از این مطلب : 507
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 23 بهمن 1399 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مریم هاشمی
احساس نارضایتی باعث می‌شود به فکر تغییر بیفتیم؛ اما این تمام ماجرا نیست! چون ما شاید احساس ناخشنودی داشته باشیم اما کنار عادت‌ها، باورها و تجربه‌های آشنای کودکی، احساس امنیت داریم؛ پس می‌ترسیم از این وضعیت هر چند بد خود، بیرون بیاییم!

ما فکر می‌کنیم که با همین آسیب‌ها می‌توانیم همچنان سالم زندگی کنیم چون از کودکی برای ما آشنا هستند و به آنها وابسته‌ایم! تله‌های زندگی، الگوها و پیش‌فرض‌های ذهنی، برای نگاه به خودمان، دنیا و دیگران هستند تا ما را در وضعیتی که از کودکی بوده‌ایم نگه بدارند!

اما برای اینکه از دنیای آشنای عادت‌ها و تله‌ها رها شویم و تغییر کنیم لازم است کمی تمرکزمان را از دیگران برداریم و با نگرش انتقادی به خود و زندگی‌امان نگاه کنیم. چه مشکلات و مسائل واقعی داریم؟ چه جاهایی دچار اشتباه شده‌ایم؟ چه افکار و باورهای خطایی داریم؟ چگونه تا اکنون خود را با مسائل زندگی سازگار کرده‌ایم؟

چگونه خود را با بهانه‌ها و باورها قانع کرده‌ و تسلیم شده‌ایم؟ بایستی به جاهای تاریک ذهن خود که سالهاست بخاطر ترس نرفته‌ایم؛ پا بگذاریم و در آنجا چراغ آگاهی برافروزیم. نیاز هست نسبت به افکار و باورهای خود کنجکاو باشیم تا متوجه نیاز به تغییر شویم. زیرا رشد درونی با احساس نیاز به تغییر و آگاهی در ما شکل می‌گیرد.

وقتی به این نتیجه برسیم تمام آنچه باور کرده بودیم ممکن است اشتباه باشد تغییر ما آغاز می‌شود! زیرا ما در برابر دانش و واقعیت، مقاومت می‌کنیم تا متوجه آنچه نمی‌دانیم؛ آنچه نمی‌خواهیم و آنچه ما را رنج می‌دهد نشویم! این نقش‌های انکار کننده و دفاعی را از کودکی و از والدین خود به ارث برده‌ و آموخته‌ایم. پاشنه آشیل ما اتفاقاً همین واقعیت‌هایی‌ است که از آنها می‌گریزیم!

اگر بیاموزیم چگونه و با چه ابزارهای دفاعی ذهن، تا اکنون در برابر واقعیت و تغییر، مقاومت کرده‌ایم و چگونه و با چه نقشهایی، خود را با مشکلات سازگار کرده‌ایم؛ می‌توانیم به تغییر خود امیدوار باشیم. برای اینکه این مسیر پیچیده و عمیق را به درستی طی کنیم؛ ممکن است نیاز به همراهی و حمایت یک مشاور داشته باشیم.

 
آگاهی از وجود و عملکرد تله‌ها باعث می‌شود بیشتر بتوانید آنها را کنترل کنید و کاری نکنید که ناخواسته باعث تکرار و تقویت آنها بشوید! اما برای اینکه‌ تله‌های خود را دقیقا بشناسید و آثار و عوارض آنها را تشخیص دهید و در افکار، رفتار و روابطتان کنترل کنید؛ لازم است مسیر زیر را طی کنید.

۱- تله‌های اصلی من چه هستند؟ می‌توانید توسط پرسشنامه و مصاحبه مشاور با شما و دقت در افکار، باورها و رفتارتان آنها را تشخیص دهید. این نکته را عرض کنم در اینترنت ممکن است پرسشنامه‌هایی برای شناسایی تله‌ها باشد

اما اگر توسط یک فرد متخصص از شما گرفته نشود و چون ممکن است از قبل، با نحوه امتیازدهی آزمون مطلع باشید یا شدیدا دچار انکار، اجتناب‌ و مقاومت باشید؛ ممکن است دچار خودسانسوری شوید اما متخصص با توجه به مصاحبه و پاسخ‌هایی که می‌دهید متوجه تناقض‌ها می‌شود و البته در مواردی نیز برای برخی افراد بهتر است حتما مصاحبه و بررسی بیشتر انجام شود

۲- مشکلات فعلی من چه هستند؟ در بخش‌های فردی، ارتباطی و شغلی، مشکلات خود را مشخص کنید. مثلا افسردگی، ترس و اضطراب شدید، تردید و بدبینی، اعتیاد، طلاق، خیانت، مشکلات زناشویی، اهمال‌کاری، بی‌مسئولیتی، بی‌اعتمادی، وابستگی، روابط ناپایدار، روابط جنسی متعدد، بی‌بند و باری، مصرف افراطی مشروبات الکلی، عدم واقع‌بینی و غیره

۳- مشکلات فعلی من با کدام یک از تله‌های من ارتباط دارند؟ نام مشکل، تله و نوع ارتباط را بنویسید. ‏مثلا افسردگی با محرومیت هیجانی - اعتیاد، پاسخ مقابله‌ای مربوط به تله نقص و شرم یا تله‌های دیگر - روابط ناپایدار و طلاق با تله رهاشدگی - اهمال کاری با تله استحقاق یا تله شکست - رفتار تحقیرآمیز نسبت‌ به خود و شکست در کارها با تله‌ نقص/ شرم و تله شکست و غیره . پاسخ‌های مقابله‌ای عبارتند از: جنگ - فرار - تسلیم. قبلا در این موارد توضیح داده‌امسوالات قبل ازدواج 

۴- چه عواملی تله‌های من را فعال می‌کنند یا برمی‌انگیزانند؟ مثلا همسر، دوست، والدین - انجام کارهایی خاص مثلا کارهای چالشی و پر استرس - قضاوت یا انتقاد دیگران - صمیمی شدن با دیگران یا نزدیک شدن دیگران به من - احساس تنهایی، بی‌خبری از همسر و غیره.

در وقت فعال شدن تله‌ها دچار احساسات و هیحانات منفی می‌شویم مثل ترس و اضطراب، شرم و خشم، درماندگی و افسردگی و... فعال شدن تله‌ها به معنی این نیست وجود ندارند؛ منظور عواملی‌ست که باعث تحریک آنها می‌شود. در وقت فعال شدن ما دچار رنج می‌شویم که برای کاهش آن، ممکن است واکنشهای ناسازگارانه انجام دهیم.

۵- ریشه‌های تحولی خانوادگی و محیطی، عوامل بیولوژیکی و خلق‌خویی موثر در پیدایش تله‌ها‌ی من چه هستند؟ مثلا پدر من آدمی سختگیر و کنترل‌گر بود که من را تهدید می‌کرد و مادرم آدمی وابسته و قربانی! یا مادرم با من از مصیبت‌ها و بدبختی‌هایش می‌گفت و من نسبت به پدرم احساس خشم داشتم یا اینکه تمام نیازهای من بدون چون و چرا ارضاء می‌شد! یا من آدمی گوشه‌گیر و خجالتی بودم. یا من پدرم را در کودکی از دست دادم یا والدین من از هم جدا شده‌اند و غیره

۶- خاطرات و تصاویر ذهنی مرتبط با تله‌های من چه هستند؟ هر وقت اشتباهاتی داشتید پدر با صدای بلند شما را تحقیر می‌کرد! مادر هیچ حمایتی از شما نداشت! گریه‌های مادر همیشه جلوی چشمتان است! اینها نمونه تصاویر و خاطراتی‌ست که ممکن است وقتی به کودکی فکر می‌کنید به ذهن شما بیاید.

تصاویر ذهنی بیشتری هم ممکن است باشد که اصلا به ذهن شما نیاید چون سرکوب شده است اما هیجانات سرکوب شده آن وقتی که تله‌های شما فعال می‌شوند به سطح می‌آیند و شما را آزار می‌دهند و روی رفتار شما تاثیر دارند!

در این مرحله بین تصاویر ذهنی دوران کودکی با تصاویر وقایع ناراحت کننده فعلی ارتباط برقرار می‌کنید.‌ شما با استفاده از تصویرسازی ذهنی و برقراری گفتگو، تله‌ها را به سطح خودآگاه می‌آورید و در سطح هیجانات، خشم‌ و ناراحتی خود را نسبت به حوادث دوران کودکی و آنهایی که مسبب تله‌های شما بوده‌اند نشان می‌دهید. اگر تحمل رنج تصویرسازی ذهنی را ندارید؛ بهتر است با همراهی یک درمانگر آن را انجام بدهید.

توجه: با اینکه الان هم اگر نسبت به طرحواره‌های خود ناآگاهی دارید ممکن است رنج‌های بیهوده و مشکلات بسیاری داشته باشید که از ریشه آنها بی‌اطلاع هستید و با اجتناب و سرکوب، هیجانات آنها را پوشانده‌اید اما گفتن جزئیات طرحواره درمانی هم ممکن است برخی از شما که طرحواره های عمیق و شدیدی دارید و حاضر نیستید رنج آگاه شدن را بپذیرید؛ به درک‌ و برداشت اشتباه بکشاند و به شما رنج فراوان بدهد و نتوانید نتیجه لازم را بگیرید و از درمان، کاملا ناامید شوید!

به همین خاطر، بهتر است با کمک یک درمانگر ماهر، درمان خود را پیگیری کنید و من در این پیج می‌توانم فقط به ذکر کلیات طرحواره درمانی بپردازم.



:: بازدید از این مطلب : 412
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 23 بهمن 1399 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مریم هاشمی
تا به حال این فکر کرده‌اید چرا همیشه افراد ناسالم را برای ارتباط عاشقانه انتخاب می‌کنید؟! از خودتان تعجب می‌کنید که چرا شما جذب افراد خاصی می‌شوید که آنها را نمی‌خواهید!؟ اما برای اینکه این زنجیره روابط غلط تکراری را قطع کنید باید از دلایل پشت این روابط آگاه شوید.‌

اما اگر فکر کنید این افراد تصادفی و شانسی در مسیر شما قرار گرفته‌اند و خودتان هیچ نقشی نداشته‌اید یا از بخت بد شماست و اینها سرنوشت اجتناب ناپذیر شما هستند؛ هیچ وقت نمی‌توانید به دلایل واقعی برسید‌

در کودکی به علت شرایط، رویدادها و تاثیراتی که از والدین داشته‌اید؛ مجموعه باورهایی نسبت به خودتان، زندگی و دیگران در شما به وجود آمده است و در واقع از همان‌ کودکی توسط تصمیم‌ها و قضاوتهایی که کرده‌اید؛ برای دوران بزرگسالی، برنامه ریزی احساسی شده‌اید!

مثل یک کامپیوتری که برنامه‌ریزی شده است. این برنامه‌ریزی احساسی که ناخودآگاه هم هست؛ ناشی از تله‌هایی هست که از کودکی در آنها افتاده‌اید! مثلا تله‌هایی مثل رهاشدگی، بی‌اعتمادی و بدرفتاری، وابستگی، نقص و شرم، محرومیت هیجانی

این تله‌ها توسط باورهایی که در آنها وجود دارند به شما می‌گویند جذب چه کسی با چه مشخصاتی شوید و از چه کسی اجتناب کنید! مثلا اگر عشق و توجه لازم را از سمت پدر یا مادر نگرفته‌اید احتمالا به کسی علاقمند می‌شوید که او هم‌ عشق و توجهی به شما نداشته باشد و باعث شود احساس کنید باید با زحمت زیادی این عشق را بگیرید.سوالات قبل ازدواج 

اما برای اینکه از این برنامه ریزی احساسی آگاه شوید بهتر است تمرین پست بعد را انجام دهید.

در کودکی به علت شرایط، رویدادها و تاثیراتی که از والدین داشته‌اید؛ مجموعه باورهایی نسبت به خودتان، زندگی و دیگران در شما به وجود آمده است و در واقع از همان‌ کودکی توسط تصمیم‌ها و قضاوتهایی که کرده‌اید؛ برای دوران بزرگسالی، برنامه ریزی احساسی شده‌اید! مثل یک کامپیوتری که برنامه‌ریزی شده است. این برنامه‌ریزی احساسی که ناخودآگاه هم هست؛ ناشی از تله‌هایی هست که از کودکی در آنها افتاده‌اید!

این تله‌ها توسط باورهایی که در آنها وجود دارند به شما می‌گویند جذب چه کسی با چه مشخصاتی شوید و از چه کسی اجتناب کنید! مثلا اگر عشق و توجه لازم را از سمت پدر یا مادر نگرفته‌اید احتمالا به کسی علاقمند می‌شوید که او هم‌ عشق و توجهی به شما نداشته باشد و باعث شود احساس کنید باید با زحمت زیادی این عشق را بگیرید. اما برای اینکه از این برنامه ریزی احساسی آگاه شوید تمرین زیر را انجام‌ دهید و در تکرار آن مداومت داشته باشید.

جدولی در سه ستون بکشید. موقعیت، رویداد یا تجربه‌های رنج‌آوری که در دوران کودکی داشته‌اید را به ذهنتان بیاورید و در ستون اول بنویسید. رویدادهایی مثل طلاق والدین، مشروبخواری و اعتیاد والدین، مشاجرات، اختلافات و خیانتهای والدین، تمسخرها و سرزنش‌ها، تنبیه‌ها و تحقیرها، مقایسه‌ها و تبعیض‌ها‌، بی‌توجهی‌ها و بی‌محبتی‌هایی که نسبت به شما شده است و غیره

اکنون فکر کنید رویدادهای ستون اول باعث چه تصمیمات یا قضاوتهایی در شما راجع به خودتان، زندگی و دیگران شده‌ است؟ پاسخ این سوال را در ستون دوم بنویسید. اگر چیزی به ذهنتان نرسید در فرصتی دیگر آن‌ را بررسی کنید.

در مرحله سوم که بخش مهم تمرین است ببینید بعد از آن تصمیم یا قضاوت، چه برنامه‌ ریزی احساسی کرده‌اید؟ مثلا اینکه عاشق چه کسانی باید شوید یا از چه کسانی باید اجتناب کنید!؟ بعد از اینکه متوجه تاثیر تصمیمات و قضاوتهایتان شدید؛ می‌توانید با تغییر آنها برنامه ریزی احساسی خود را تغییر دهید.

منبع: مشاوره خانواده



:: بازدید از این مطلب : 450
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 23 بهمن 1399 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مریم هاشمی
اگر با کسی در رابطه‌اید که گاهی هست و نیست و نمی‌دانید کجاست و به شما هم اصلا هیچ توضیحی نمی‌دهد یا حقیقت را نمی‌گوید؛ پس نمی‌توانید روی ازدواج و تعهد پایدار با او دل ببندید! زیرا اولین شرط یک رابطه پایدار این است که طرف مقابل در دسترس باشد! یعنی هیچ مانعی بر سر راه ارتباط شما نباشد! با کسی دیگر ارتباط عاطفی نداشته یا متاهل نباشد و کاملا متعلق به ارتباط با شما باشد. هیچ بهانه‌ای هم قابل قبول نیست!

مثلا بگوید تو هم فعلا باش تا من از همسرم یا پارتنرم جدا شوم! یا من تو را بیشتر از او دوست دارم! یا بگوید من اصلا با او رابطه جنسی ندارم؛ ما طلاق عاطفی گرفتیم! یا اینکه من بخاطر بچه‌هایم تحملش می‌کنم! یا مدت زیادی به شما وعده می‌دهد و شما را در امیدواری نگه می‌دارد! گاهی با اینکه از ابتدا می‌دانید رابطه‌ پایداری نیست اما باز دل می‌بندید و تازه متوقع و ناراحت هستید چرا او کم است یا همیشه نیست!

راستی چرا شما اصلا مجذوب افرادی می‌شوید که کاملا در دسترس شما یا متعهد به رابطه نیستند و هر چند وقت یکبار شما را طرد می‌کنند!؟ چرا در دسترس نبودن برایتان جذابتر است؟ احتمالا در کودکی توسط پدر یا مادر طرد شده‌ یا یکی از آنها را از دست داده‌اید یا طلاق گرفته‌اند یا آنها رابطه بی‌ثباتی از جهت عاطفی با شما داشته‌اند پس شما طبق الگوی #تله رها_شدگی همچنان این روابط را تکرار می‌کنید چون برایتان‌ آشناترند!

شاید هم احساس ارزشمندی ندارید و به دلیل #تله نقص_و_شرم فکر می‌کنید لایق رابطه بهتری نیستید! گاهی هم فکر می‌کنید اگر نزدیکتر شوم ممکن است آسیب بخورم و ترس از صمیمت دارید و به دلیل #تله بی‌اعتمادی_و_بدرفتاری نسبت به ارتباط با دیگران بی‌اعتماد هستید!

طرفتان علاوه بر اینکه باید با کسی در ارتباط عاطفی نباشد؛ باید آثار شکست‌های عاطفی قبلی را نیز با خود به رابطه حمل نکرده باشد! در هر رابطه‌ای اگر اصولی نداشته باشید یا ارزشهای خود را بخاطر دیگران زمین بگذارید؛ دیگران به خودشان اجازه می‌دهند خواسته‌های خود را به شما دیکته کنند و از شما مانند وسیله‌ای برای ارضا نیازهایشان استفاده کنند و بعد شما را رها و وسیله بهتری انتخاب کنند!

پس اول رابطه بگویید هدف شما از رابطه و درخواست شما از طرف مقابل چیست؟ آیا هدفتان مشترک است؟ چه موانعی بر سر ارتباط وجود دارد؟ مسئولیت و تعهد دو طرف در رابطه چیست؟ قاطعانه اعلام کنید که شما یک ارتباط متعهدانه و در دسترس می‌خواهید. اگر برای خود ارزش قائل شوید؛ خودتان را در روابط ناپایدار وابسته نمی‌کنید.

مشکل عمده‌ای که افراد افسرده و مضطرب دارند یا افرادی که ضعف عزت نفس دارند یا دچار تله‌ها هستند؛ این است که در جستجوی شواهد و اطلاعاتی می‌گردند که افکار بد یا منفی آنها را تایید کند! ذهن و باور آنها، طبق عادت، موارد مثبت، قابلیت‌ها و توانمندی‌ها را نمی‌بیند و یا کم اهمیت جلوه می‌دهد و به جای آن، بر روی اتفاقات منفی و اطلاعات موافق و هماهنگ با باورهایشان تمرکز می‌کند و در پردازش انتخابی خود، اطلاعات متناقض را رد می‌کند!سوالات قبل ازدواج 

به همین خاطر، شخصی که مثلاً تله رهاشدگی دارد کافی است که یک نفر به هر دلیلی، او را ترک کند یا حتی احساس کند که او را نمی‌خواهد و یا فردی که ضعف عزت نفس دارد کافی است که یک نفر از او‌ انتقاد کند؛ دیگر آن مورد را نشانه بد بودن یا حقیر بودن خود، تفسیر و توجیه می‌کند و دیگر به اطلاعات و شواهدی که این باور منفی او را نقض می‌کنند، توجه نمی‌کند!

مثلا اگر باور شما این باشد که فردی شکست خورده یا به درد نخور هستید؛ مسلماً هر اشتباه خود یا هر برخورد بد دیگران را، نشانه نالایق بودن خود تفسیر می‌کنید!

وقتی الگوی جستجوی محدود در ذهن شما فعال باشد؛ از تمام جوانب متفاوت، به یک مشکل نگاه نمی‌کنید و به اولین اطلاعاتی که موافق با باورهایتان رسیدید، دیگر جستجو را قطع می‌کنید و می‌گویید: دیدی گفتم که اوضاع افتضاح است! فکر می‌کردم که کسی من را دوست ندارد! گفته بودم که من بدبخت هستم!

این الگوی ذهنی، باعث می‌شود که در روابطی بمانید که تله‌های شما را فعال می‌کنند و یا افکار و رفتارهایی داشته باشید که باعث تقویت تله‌های شما می‌شوند! مثلا می‌گویید عشق یعنی همین! یا کسی بهتر از این پیدا نمی‌شود! همه اینطور هستند! یا من بهتر از این نمی‌شوم! یا این شرایط، حق من است!

البته این نکته را دقت کنید که قرار نیست شما برای اینکه الگوی جستجوی محدود را در ذهن خود تغییر دهید؛ به سمت تفکر مثبت و خوش خیالی بروید و صرفا نیمه پر لیوان را ببینید و یا اینکه برای افکار منفی خود، دلیل تراشی کنید؛ بلکه هدف این است که مبالغه‌ها و تعمیم دهی‌ها، مطلق اندیشی‌ها و تفکرات انعطاف ناپذیر خود را شناسایی و کم کنید و از تمام جوانب، به مسائل خود نگاه کنید.

اگر بدون سوگیری تاییدی، تمام واقعیت‌های متناقض و متفاوت با باورهایمان را ببینیم بهتر می‌توانیم رشد کنیم. پس لازم است افکار و باورهای خود را زیر سوال ببرید و به جستجوی اطلاعات و‌ شواهدی بپردازید که افکار منفی و مخرب شما را نقض می‌کنند.

تا وقتی که فکر می‌کنید تمام اطلاعات و عقایدی که در ارتباط با خودتان و دیگران دارید حقیقت مطلق هستند طرحواره‌های شما تغییر نمی‌کنند! طرحواره‌های شما مانند الگو و نقشه‌ای هستند که مسیر حرکت و رفتار شما را از قبل مشخص می‌کنند و شما تنها شواهدی را در زندگی و روابطتان می‌بینید که طرحواره‌های شما را تایید کنند!

به همین خاطر بعد از اینکه آگاه شدید دچار چه طرحواره یا چه تله‌هایی هستید باید ارتباط بین مشکلات اخیرتان را با طرحواره‌‌ها پیدا کنید و نیز دنبال شواهدی بگردید که بر خلاف طرحواره‌های شما باشند.

در واقع می‌خواهم به این نتیجه برسید که طرحواره‌‌های شما چیزی جدا از شما هستند؛ ذاتی شما نیستند و در دوران کودکی یا نوجوانی به شما وصل شده‌اند؛ اما شما آنها‌ را به عنوان حقیقت مطلق زندگی باور کرده‌اید!

مثلا چون باور کرده‌اید که همه شما را طرد می‌کنند؛ پس روابطی که شما در آن طرد نمی‌شوید یا نشده‌اید را اصلا نمی‌بینید و فقط روی نمونه‌هایی تمرکز می‌کنید که یا اصلا خود رابطه، نامناسب و ناپایدار بوده و شما آن را انتخاب کرده‌اید یا خود شما آن رابطه را به سمت جدایی کشانده‌اید!

یا مثلا چون باور کرده‌اید شما نالایق و بی‌ارزش هستید پس از رابطه مخربی که شما را تحقیر می‌کند بیرون نمی‌روید! این در حالی است که به خاطراتی فکر نمی‌کنید که این حس در کودکی از والدین به شما رسیده است و خود شما بی‌ارزش به دنیا نیامده‌ و شایسته تحقیر نیستید!

از چند راه می‌توانید برای یافتن موارد نقض طرحواره‌ها و زیر سوال بردن آنها اقدام کنید: الف) یافتن ارتباط بین مشکلات امروزتان با طرحواره‌ها و تشخیص تاثیر طرحواره‌ها بر مشکلاتتان ب) زیر سوال بردن افکار و باورهایی که نسبت به خودتان، زندگی، روابط و مشکلاتتان دارید ج) یافتن شواهد و مدارکی که طرحواره‌‌ها یا تله‌های شما را نقض می‌کنند د) یافتن خاطراتی در کودکی که نشان می‌دهد طرحواره‌‌ها از والدین یا دیگران به شما رسیده‌اند و چسبیده به شما نیستند.



:: بازدید از این مطلب : 402
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 23 بهمن 1399 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مریم هاشمی

می‌گوید: از او می‌ترسم! من را کنترل می‌کند به من توهین می‌کند؛ من را تحقیر می‌کند و به من خیانت می‌کند اما آدم خوبی‌ست؛ خیلی دوستش دارم!

اولا خودتان را درگیر تعریف آدم خوب و بد نکنید! چون اولا آدم خوب ممکن است بدی کند و آدم بد ممکن است خوبی کند!‌ دوماً معمولا تعاریف آدم خوب و بد تشکیل شده است از مجموعه‌ای مبهم از قضاوتهای کلی شما که یک نفر را مطلقاً خوب یا بد فرض می‌کنید.

مثلا فکر می‌کنید تمام مردان همیشه دست بزن دارند مثل پدر شما و چون این آدم ندارد یک امتیاز است و آدم خوبی حساب می‌شود! گاهی هم چون خودتان یک ضعف دارید یا مثلا در تله نقص و شرم هستید عاشق آدم‌های جذاب و به ظاهر قدرتمند می‌شوید و دیگر صفات واقعی فرد را نادیده می‌گیرید! یا چون در تله رهاشدگی هستید به کسی که حتی نصف و نیمه با شماست و با دیگران؛ دلخوش هستید و کافیست فقط ترکتان نکند؛ دیگر شما او را خوب می‌دانید!

پس این نکته، مهم است که تعریف شما از آدم خوب چیست؟ آدمی که یک یا چند صفت مورد علاقه شما را دارد مثلا جذاب است! دست بزن ندارد! معتاد نیست! گفته ترکت نمی‌کنم! گفته دوستت دارم!‌ یا آدمی که واقعا در ارتباط با شما رفتار خوبی دارد؟

این طبیعی‌ست که به هر دلیل غیرمنطقی ممکن است شما کسی را دوست داشته باشید اما تنها با دلایل حسی و احساسی، نمی‌توانید متوجه واقعیت‌ یک نفر شوید و قضاوت کنید که او آدم خوبی است! زیرا آدم خوب، یعنی کسی که رفتار خوبی با شما دارد! نه کسی که صرفاً نقاط ضعف شما را ندارد! یا خوب حرف می‌زند! یا وعده‌های خوب داده است!

می‌گوید عاشقش هستم! بیکار است اما باهوش است! من می‌دانم که آینده خوبی دارد و خوش شانس است! من را دوست دارد اما فقط نمی‌تواند احساسش را به من بیان کند! می‌دانم چون کسی او را درک نمی‌کند این مشکلات عصبی و افسردگی شدید را دارد؛ پس من سعی می‌کنم او را کمک کنم تا خوب شود!سوالات قبل ازدواج 

در واقع شما عاشق کسی شده‌اید که امیدوارید با عشق شما تبدیل به آدمی دیگر شود! اولا چرا دیگران باید بر طبق توقع‌ و قاعده شما تغییر کنند؟! دوما شما در واقع عاشق خود واقعی فرد نشده‌اید؛ بلکه شما روی چیزی که نیست قمار کرده‌اید و امید واهی دارید؛ پس اگر نقشه شما عملی نشود دلسرد می‌شوید! شاید هم همیشه در یک امید واهی بمانید که بهتر می‌شود..! شما عاشق صفات بالقوه‌ فرد شده‌اید؛ نه صفاتی که فرد اکنون بالفعل دارد! رابطه‌ای که در آن، شما ناجی و دیگری قربانی است و یا برعکس، رابطه‌ای سالم نیست!

البته دیدیم روان درمانگرهایی هستند یا مطالب روانشناسی میگن اما خودشون هم در زندگی زناشویی مشکل داشتند یا حتی روابط فرازناشویی هم داشته اند چرا مطالب روانشناسی که خودشون به دیگران میگن عمل نمیکنن البته منظورم به همه نیست چون واقعا روانشناسهای خوبی در جامعه ما هستند که سعی میکنم براساس صحبتهایی که میزنند عمل کنند البته نه فقط تو رشته روانشناسی در حرفه های دیگه هم اینجور افراد هستند.


:: بازدید از این مطلب : 410
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 23 بهمن 1399 | نظرات ()